خسته ام از این لجنی که در آن دست و پا میزنم،روزگاری از تصور دست مردانه ات لرزه بر تنم می افتاد و حالا دست
هر مرد و نامردی را بی عذاب وجدان می فشارم
دلم هوای معصومیت از دست رفته ام را کرده...
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در جمعه 11 اسفند 1391برچسب:
,ساعت
16:50 توسط NAFAS
| |